English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (6179 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fetuses U جنین بیش از هشت هفته حمل
foetus U جنین بیش از هشت هفته حمل
foetuses U جنین بیش از هشت هفته حمل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
embryo U جنین کمتر از هشت هفته
embryos U جنین کمتر از هشت هفته
Other Matches
weekend U اخر هفته تعطیل اخر هفته
weekends U اخر هفته تعطیل اخر هفته
aborticide U دوای جنین کش دوای سقط جنین
per week U هر هفته
weekly U هفته به هفته
a week U یک هفته
weeklies U هفته به هفته
week U هفته
weeks U هفته
weekdays U روز هفته
midweek U میان هفته
inside of a week U در یک هفته کمتر
A whole week U یک هفته تمام
hebdomad U هفت هفته
weekday U روز هفته
inside of a week U کمتر از یک هفته
last week U هفته گذشته
passion week U هفته مصیبت
fair market U هفته بازار
f.service U نمازمعمولی هفته
running days U ایام هفته
this d. a week U یک هفته از امروز
eight day U هفته کوک
to morrow week U از فردا یک هفته
triweekly U هر سه هفته یکبار
week end U اخر هفته
next week U هفته گذشته
for a week U برای یک هفته
foetus U جنین
chrysalis U جنین
fetus U جنین
afterbirth U جنین
foetuses U جنین
fetuses U جنین
chrysalises U جنین
embryos U جنین
embryo U جنین
germ U جنین
germs U جنین
feria U یکی از ایام هفته
week day U روز معمولی هفته
nrxt monday U دوشنبه این هفته
I will be staying a few days U من میخواهم یک هفته بمانم.
Weekend U تعطیلات آخر هفته
one anxious week of waiting U یک هفته انتظار با نگرانی
secundine U جفت جنین
embryogen U پیدایش جنین
embryogen U تشکیل جنین
embryogeny U پیدایش جنین
aborsement U سقط جنین
foaticide U سقط جنین
embryogeny U تشکیل جنین
feticide U کشتن جنین
fetal U وابسته به جنین
mola U جنین کاذب
feticide U سقط جنین
implacental U بی جفت جنین
foeticide U جنین کشی
foaticide U جنین کشی
foetation U تشکیل جنین
ecbolic U جنین انداز
to have a miscarriage U جنین افگندن
miscarried U جنین ساقط
abortion سقط جنین
abortion U اسقاط جنین
abortions U اسقاط جنین
miscarriages U سقط جنین
miscarriage U سقط جنین
abortive foatus U جنین ساقط
wheatgerm U جنین گندم
abortions U سقط جنین
blood money of an unborn child U دیه جنین
aborticide U جنین کشی
abortment U سقط جنین
foeticide U اسقاط جنین
write me every week U هر هفته برای من نامه بنویسید
We stayed at the seaside for one week . U یک هفته کنا ردریا ماندیم
Within the next few weeks . U درعرض چند هفته آیند ؟
at least four times a week U کم کمش چهار بار در هفته
passion week U هفته پیش از رستاخیز مسیح
to borrow for ... weeks U برای ... هفته قرض گرفتن
capacitor U تا دو هفته نیرو فراهم کند.
ferial U مربوط بمیان هفته عیدی
placenta U جفت جنین مشیمه
abortive medicines U ادویه مسقط جنین
abortionist U سقط جنین کننده
chorion U مشیمه خارجی جنین
embryotomy U تشریح جنین درزهدان
placental U وابسته به جفت جنین
hypoblast U غشاء داخلی جنین
chorion U پرده بیرونی جنین
aplacental U فاقد جفت جنین
abortive foetus U جنین سقط شده
abortionists U سقط جنین کننده
mesoblast U میان پوست جنین
placentas U جفت جنین مشیمه
malposition U جابجا شدگی جنین
malposition U حالت غیرطبیعی جنین
per U برای هر ساعت یا روز یا هفته یا سال
Every day of the week but Sundays. U همه روز هفته غیر از یکشنبه ها
weekender U کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
What's the charge per week? U اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
bank holiday U روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
What is the price per week? U قیمت برای یک هفته چقدر است؟
She comes here at least once a week . U دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
I had my car broken into last week. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
Maundy Thursday U پنجشنبه هفته عذاب ورنج عیسی
semiweekly U رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
sempiternal U رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
miscarriages U سقط جنین غیر عمدی
mesoblast U لایه جرثومه میانی جنین
miscarriage U سقط جنین غیر عمدی
by con. U مفهوم مخالف ان جنین میشود
placentation U پیوستگی جفت جنین بدیوارزهدان
eventration U جنین بی شکم یابی روده
yolk sac U کیسه زرده دورتادور جنین
amnion U مشیمه پردهء دور جنین
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
Trade ( business ) is slack this week . U این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
embryoctony U ازمیان بردن یافاسدکردن جنین درزهدان
teratology U مبحث شناسایی جنین ناقص الخلقه
abortionist کسی که موجب سقط جنین میشود
conceptions U لقاح تخم وشروع رشد جنین
abortionists U کسی که موجب سقط جنین میشود
conception U لقاح تخم وشروع رشد جنین
blasetocyst U جنین تکامل یافته حیوانات پستاندار
They must give not less than 2 weeks' notice. U آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
avianize U ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
germ layer U یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
metencephalon U قسمتی از مغز جنین که سازنده مخچه وبصل النخاع است
germinal area U قسمتی از پلاستودرم که جنین اصلی مهره داران را تشکیل میدهد
lanugo U کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. U هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Thank goodness U خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank God it's Friday! [TGIF] U خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Can you watch the dog for us this weekend? U آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
feria U کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته
apprenticeships U دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
apprenticeship U دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
stillbirth U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillborn U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
groundhog day U روز دوم فوریه که بعقیده عوام اگرافتابی باشدنشانه انستکه اززمستان شش هفته مانده است و اگر ابری باشد نشانه اوایل بهار استwoodchuck
fairs U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
semimonthly U دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
fairest U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
abortifacient U سقط جنین کننده سقط جنینی
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
Recent search history Forum search
1one week they love you next week they hate you both weeks i got paid
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com